باز بوی خاک
عطربارون نمناک
در خیابون غمناک
نوازش میده چشمهای خسته از کابوس وحشتناک!...
چه خاک حاصل خیزیست... جوانی من...!!! حسرت ها .. به سرعت ثانیه ها .. می رویند...!!!
کاش میدانستم چه کسی سرنوشت را برایم بافت!!! آنوقت به او میگفتم : یقه را آنقدر تنگ بافته ای که بغض هایم را نمیتوانم فرو دهم!!!!!!!!!
و همه فراموش خواهند کرد! که من در تمام عمرم, تنها دوبار شاعر شدم یک بار با دیدن تو بار دیگر با ندیدن ات!
ما در زندگی مرتبا با درسهای تازه ای روبرو می شویم ، و تا زمانی که درسی را یاد نگیریم مجبور به گذراندن دوباره آن هستیم ...!
آنقدر بزرگ و گرفتار شده ایم که یادمان می رود توپمان در حیاط شبها تنها می ترسد ویادمان رفته که مدادهای سیاه و سفید که هرگز تراشیده نشدند پدر مادر ده مداد رنگی دیگر هستند که ما همیشه تراشیده ایم وکوچک شده اند . اما از شما چه پنهان گاهی آنقدر کودک می شوم که یادم میرود بزرگ شده ام و هنوز عروسکهایم سر تاقچه ی زندگیم خاله بازی می کنند ، هنوز در مراسم تدفین گنجشکها شرکت می کنم و باران پا برهنه تمام کودکی رادرمن می دود ...
سعی کن آنقدر کامل باشی، که بزرگترین تنبیه تو برای دیگران، گرفتن خودت از آنها باشد.
بزرگترین حرف های کینه توزانه با این جمله توجیه میشه : ” به خاطر خودت میگم “
من انسان هاي عادي را چون شهر صد دروازه ديدم كه تقدير از هر دري مي تواند به آن وارد شود؛ اما حكيم را چون شهري ديدم با يك دروازه كه تقدير پيش از ورود، نخست در مي زند و برای ورود اجازه می گیرد.
بــــرآی آنــ هـــــمـــهـ احـــســـآســـ عـــآشـــقـــآن ــــه ی مــنــــ ســــکــــوتـــ حــــــرفــ قـــشــــنــگــ یــ نبود..!
خداوندا ؛ قیامتت را بر پا کن!!! تو اگر خسته نشده ای ، ما عجیب خسته ایم ... !!!
دلم به مستحبی خوش است که جوابش واجب است...السلام علیک یا بقیه الله
دلی دارم ز جنس سنگ و شیشه/چنان مهرت به جانم کرده ریشه که در شش گوشه قلبم نوشته/عزیزم،دوستت دارم همیشه!
حلال جمیع مشکلات است حسین/ شوینده ی لوح سیئات است حسین/ ای شیعه تو را چه غم ز طوفان بلاست /جائی که سفینه ی نجات است حسین
برچسبها:
عطربارون نمناک
در خیابون غمناک
نوازش میده چشمهای خسته از کابوس وحشتناک!...
چه خاک حاصل خیزیست... جوانی من...!!! حسرت ها .. به سرعت ثانیه ها .. می رویند...!!!
کاش میدانستم چه کسی سرنوشت را برایم بافت!!! آنوقت به او میگفتم : یقه را آنقدر تنگ بافته ای که بغض هایم را نمیتوانم فرو دهم!!!!!!!!!
و همه فراموش خواهند کرد! که من در تمام عمرم, تنها دوبار شاعر شدم یک بار با دیدن تو بار دیگر با ندیدن ات!
ما در زندگی مرتبا با درسهای تازه ای روبرو می شویم ، و تا زمانی که درسی را یاد نگیریم مجبور به گذراندن دوباره آن هستیم ...!
آنقدر بزرگ و گرفتار شده ایم که یادمان می رود توپمان در حیاط شبها تنها می ترسد ویادمان رفته که مدادهای سیاه و سفید که هرگز تراشیده نشدند پدر مادر ده مداد رنگی دیگر هستند که ما همیشه تراشیده ایم وکوچک شده اند . اما از شما چه پنهان گاهی آنقدر کودک می شوم که یادم میرود بزرگ شده ام و هنوز عروسکهایم سر تاقچه ی زندگیم خاله بازی می کنند ، هنوز در مراسم تدفین گنجشکها شرکت می کنم و باران پا برهنه تمام کودکی رادرمن می دود ...
سعی کن آنقدر کامل باشی، که بزرگترین تنبیه تو برای دیگران، گرفتن خودت از آنها باشد.
بزرگترین حرف های کینه توزانه با این جمله توجیه میشه : ” به خاطر خودت میگم “
من انسان هاي عادي را چون شهر صد دروازه ديدم كه تقدير از هر دري مي تواند به آن وارد شود؛ اما حكيم را چون شهري ديدم با يك دروازه كه تقدير پيش از ورود، نخست در مي زند و برای ورود اجازه می گیرد.
بــــرآی آنــ هـــــمـــهـ احـــســـآســـ عـــآشـــقـــآن ــــه ی مــنــــ ســــکــــوتـــ حــــــرفــ قـــشــــنــگــ یــ نبود..!
خداوندا ؛ قیامتت را بر پا کن!!! تو اگر خسته نشده ای ، ما عجیب خسته ایم ... !!!
دلم به مستحبی خوش است که جوابش واجب است...السلام علیک یا بقیه الله
دلی دارم ز جنس سنگ و شیشه/چنان مهرت به جانم کرده ریشه که در شش گوشه قلبم نوشته/عزیزم،دوستت دارم همیشه!
حلال جمیع مشکلات است حسین/ شوینده ی لوح سیئات است حسین/ ای شیعه تو را چه غم ز طوفان بلاست /جائی که سفینه ی نجات است حسین
نظرات شما عزیزان:
برچسبها:














































لطفا از دیگر مطالب نیز دیدن فرمایید